گمان کن جهانم نگاه تو بود
زمین و زمانم نگاه تو بود
گمان کن که آتش به جانم زدی
تو آتش به روح و روانم زدی
گمان کن که بی تو نیاسوده ام
همیشه به رویای تو بوده ام
گمان کن که چشمم به راه تو بود
دلم مرده در پیشگاه توبود
گمان کن که بودی همه هستیم
تو بودی همه عشق و سر مستی ام
گمان کن دگر رفته ام از جهان
دگر نیست از بودن من نشان
گمان کن که تا چرخ در گردش است
فقط یاد تو رمز آسایش است
گمان کن"رسا" آتش و آب شد
دم مرگ از عشق بی تاب شد
بازدید : 313
دوشنبه 9 شهريور 1399 زمان : 19:36