نمک خورده، نمکدان را شکستند
گل مرجان در فروش گل آنلاین مهربانم
آن چه از کرونا فهمیدم
کرونا دیو سیاهیست که از روشنی بیزار است
از محبت از عشق ورزیدن ، شاد بودن از خوبی از دوست داشتن بیزار است
از لبخند آدمها ، از بی ریا دوست داشتن یکدیگر
از خوشی ، از بی غم بودن از تحرک به نفع خوبی ، از کنار هم بودن
بیزار است
در اوج تب آنچه که مقاومترم میکرد در برابر آن همه حرارت
عشق به عزیز ترینهایم بود
در اوج دردهای استخوانی و لرزیدنهای شدید
در وجودم ترانههای عشق تو را زمزمه میکردم
آخر میدانی
دانشمندان جهان به این نتیجه رسیده اند که
تنها داروی کرونا عشق ورزیدن است
هر چند نیستی و نخواهی آمد اما آنچه که نجاتم داد همان ته ماندهی عشق تو بود
باور کنید عاشقها در برابر کرونا مقاومترینند
و محبوبها پر رنگ ترین نقش را در پرستاری از مبتلایان را ایفا میکنند
پس با تنها واکسن کرونا به جنگ این ویروس مهلک بروید
محبوبتان را با عشق ورزیدن به زندگی باز گردانید
هیچ دارویی در جهان قویتر از عشق ورزیدن نیست
برایتان هر لحظه هر ثانیه یک پرستار پر از عشق ، پر از دوستت دارمهای بی نظیر در دوران کرونا آرزومندم
از چشم تو افتادم و افتادم از آن چشم
از لحظهی افتادن من قافیه برگشت
بدباخته ام باور خود را، غم تلخیست
درمانده ام از هَجمهی دنیای دَرَندَشت
« غيب و شهود »
از چشم تو افتادمسلام به دوستان همیشه همراه
تکاپو برای نفسهای آخر ..ای بلبلِ چمنِ سبزِ پارسی
تکاپو برای نفسهای آخر ..
من که میدانم
این پاییز
به این سادگیها
از سر دلتنگیهایم
دست بر نمیدارد،
شاید از انبوه برگهای خزان
بر تن کوچههای عریان شهر
این را
تو فهمیده باشی
که اینچنین عاشقانه
از آن سمت خیابان
دست تکان میدهی
و من دل!.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
چنان بهخود پیچیدهای
که مارهای کاغذی
باید از هم سوات کنند
« آب زلال »
* سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگزتعداد صفحات : 4