loading...

انجمن نویسندگان و شاعران ایران (انوشا)

انوشا با هدف همدلی و همزبانی و همکاری شاعران این سرزمین بنا شده است و فقط یک وبلاگ ادبی است

بازدید : 620
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 21:36

« سجده »
خدا را هر زمانی سجده کردم
شفائی عاجل1 آمد ، بهر دردم
نه من بیهوده حق را سجده کردم
ز سجده ، جهل خود افزون نکردم
زِ سجده معصیت را توبه کردم
که گِـرد معصیت ، دیگر نگردم
سجودش را دیگر من رد نکردم
نه من بیهوده گرد سجده گردم
چو شیطان سجده اش رد کرد و دیدم
خوشم از آنکه ، چون شیطان نکردم
بنی آدم شدم ، گر سجده کردم
وجود خویش را ضایع2 نکردم
از آن روزی که من این کار کردم
نیامد درد دیگر روی دردم
بدی از خود نکردم ، سجده کردم
تکبر بر سَرم افزون نکردم
غلط‌ها همرهم بود و نکردم
دلم را از غلط ، پُـر خون نکردم
جفا دیدم ، جفا3 بر کس نکردم
به مظلومان ، جفا از خود نکردم
به سجده از خدایم یاد کردم
زِ خود عهد خدا ، تجدید کردم
به هر وقتی که من یک سجده کردم
بسا بدها که از خود رد بکردم
حسن هر دَم مگو هی سجده کردم
اگر سجده نمی کردم ، چه کردم
٭٭٭
1- سریع 2- تلف- تباه 3- ظلم و ستم
حسن مصطفایی دهنوی

آخرین جمعه رمضانتان بشادی باد....
برچسب ها auv+14 ,
بازدید : 728
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 15:36

« فريب »
بیا جانا هدایت کن و دنیـا را مذمت3 کن
فریبش را مخور جانا ،خودت را بهر عزت کن
اگر دنیا فریبت داد ، بگردان صورتت از آن
به سوی حق بکن صورت،برون روحت زِ خفت کن
به دنیا هر چه بگرایی ، گسستنها بیشتر دارد
دلت بر گیر از این دنیا و عقلت را مذمت کن
فریب زیور دنیـا ، تو را دلبسته می‌دارد
به زیورها مبند این دل،دلت را پُر زِ حکمت کن
اگر هر صنعت دنیا ، از این مردم فزونتر شد
نگاهت را فزونتر کن،به حقگویان تو همت کن
به این ملت رفاقت کن و ملت را حمایت کن
به ملت دوستی کن، کمر بربند و خدمت کن
به این ملت رفاقت ، به دینداران حفاظت کن
اگر در دین حق باشند،به دشمنشان شرارت کن
حسن از صنعت مردم و از حق صنعتی گفتی
زِ صُنع4حق کمی‌گفتی،مرا بازهم نصیحت کن
٭٭٭
3- نكوهش – عيب جويي 4- آفريدن - ساخته
حسن مصطفایی دهنوی

خواب با چشمای گریان قرمز
برچسب ها auv+14 ,
بازدید : 568
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1399 زمان : 21:36

« عشق حق »
بیا ای هنـر پیشه ی راه عشق
مرا پیش بـر ، تا به درگاه عشق
بیا ساقیا ، پُـر کن این جام عشق
سرم پـر کن از شهرت و نام عشق
بیا ساقـی از عشق ، جامـم بده
مِـی عشق آن را به کامم بده
بنه پای بر دشت و صحرای عشق
بـرازنده ی مُلک زیبای عشق
سرم پُـر کن از صحبت و شور عشق
بـر افروز بـر جبهه ام1، نور عشق
سرم را بکن ،گوی چوگان عشق
به غلطان به میدان ، به فرمان عشق
دلم پُـر کن از صحبت نای عشق
بده بـر من آن جامِ ميناي عشق
چو دل را نَهَم2 بر صداهای عشق
شود روشن از نطق زیبای عشق
بهارش خزان نیست ، معنای عشق
قلندر3 صفت رو به صحرای عشق
دهانم معطر کن از بوی عشق
که بتوان سخن گوید از کوی عشق
دو چشمـم بـبیند اگر لطف عشق
جهان بین شود ، از سر زلف عشق
گر از عشق پویم ، به درگای عشق
رهم می‌دهند بـر تمنای عشق
شَوَم من اگر باده پیمای عشق
زنم چون دلیران ، به دریای عشق
شنیدم چو آواز و آوای عشق
بـباید بـرم ره به معنای عشق
مرا حاجتـی هست ، دریای عشق
بیابان دل را کنم ، جای عشق
مرا یار می‌باید ، از طرز عشق
که بازار عشقم بُوَد طرز عشق
بیا ساقی ، ای راه پیمای عشق
مرا رهنما شو تو به مجرای عشق
بیا ساقی ای ملک را ، شاه عشق
به مُلک دلم باش ، آگاه عشق
شجاعت طلب کیست، در راه عشق
خمودی4 افتاده را ، نیست راه عشق
طریق شهادت بُوَد صوت عشق
رهید5 آنکه بیند به خود صوت عشق
حسین(ع) آنکه شد ، راه جویای عشق
به خون خودش ،گشت پویای عشق
به میدان بـشد در تکاپوی عشق
به چوگان جرأت بـزد گوی عشق
دغل6 را بکوبید ، با خونِ عشق
گرفت آن سِمَت ، رتبه افزون عشق
خمودی نـبودش ، نه پروای عشق
سرافراز تـر شد ، به صحرای عشق
بغلتید در خون ، چو در راه عشق
بنا شد به دنیا ، همی پایگاه عشق
سر و جان خود داد ، بالای عشق
مجسم بـشد بـر تولای7 عشق
بیا ساقـی ‌‌‌ای ، پیـر نیکو سروش
بگو صحبتـت تا نمایم بگوش
از آن مِـی بده ، تا بیایـم به جوش
که تا روز محشر ، نـیایم به هوش
بیا ساقـی ای مجلس آرای عشق
سخنور بشـو ، با مداوای عشق
قویتـر بگو صوتِ رعنای عشق
مجسم بکن قد و بالای عشق
به دریا زدم من ، به سودای عشق
گُهر تا در آرَم زِ دریای عشق
مرا تا به سر بـر ، به دریای عشق
زنم غوطه در موج دریای عشق
که عشق مجازی ، به کس یار نیست
به نفع بشـر ، بهـر دیّار8 نیست
مجازی که خود نیک کردار نیست
دُر است این سخن،جای انکار نیست
به عشق مجازی9، مرا کار نیست
که آن بهـر من ، جز به آزار نیست
بیا ساقـی ای پیـر روشن ضمیر
به یک جرعه دست مُریدان بگیر
مرا عشقِ یاری ،که آن بر حق است
که بازارم از عشق آن رونق است
هر آنکس که با عشق من دشمن است
همان فطرتـش ، دیو و اهریمن است
همه عمر با عشق ، كار من است
صدايـش بلند از مـزار من است
حسن چشمت ازعشق حق روشن است
تو تنها نِـی ایی،هر چه خلق من است
٭٭٭
1- پيشاني 2- نهادن 3- درويش – سالك راه خدا 4- پژمردگي- كاهلي 5- آزاد شد 6- مكر و حيله 7- محبت- دوستي 8- كسي 9- غير حقيقي
حسن مصطفایی دهنوی

از چی بگم برات ، انتظار داری چی از مغز من درآد ، استاد
بازدید : 535
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 16:36

« كينه دار »
همين مردم كه مي بيني، تو خوارن1
به جاي مهربانـي ، كينه دارن
اگر فرصت بـيايد دست اينهـا
به قلب صد بشر ، خنجر گذارن
به جاي دوستـي و مهربانـي
همه خون خوارن و آدم شكارن
فغان2 زين مردم ، مجهول فطرت
فقط بر فطرت خود استوارن
نه بد را مي شناسند و نه نيكي
هم از نيك و هم از بد ، در فرارن
يكي نَبْود ، دو تا نَبْود ، جميعاً
صد اندر صد ، هزاران در هزارن
خدا ناكرده،گر شخصي ضرر ديد
همه خوشحالن و زآن بر كنارن
كسي گر شد ، سر اينها مسلط
مبارز نـيستن ، خدمت گزارن
اگر كس ظلم و جور و زجرشان كرد
به پاي ظلم و جورش ، پاسدارن
خداوندا ، چرا خلقت چنين اند
مگر اينها به تو ايمان نـدارن
اگر فردي بر آنها دوستي كرد
به پيش دشمنـش ، تنهـا گذارن
خداوندا ، ادب كن بندگانـت
چرا بر بندگانـت ، بند وارن
خداوندا ، تو نان دادي بر اينها
به نانِ ديگران ، اميد وارن
خداوندا ، تو را نـشناساً اين خلق
چرا خلقت بري از كردگارن
خدايا،اين حسن با خلق حق گفت
چرا خلقت ،به حقگو كينه دارن
٭٭٭
1- ذليل- بدبخت 2- ناله و فرياد
حسن مصطفایی دهنوی

معرفی انیمه عشق پیچیده
بازدید : 622
يکشنبه 27 ارديبهشت 1399 زمان : 23:36

« اولاد »
ای عاقلان ، می‌ترسم از اولاد خویش
برجای مِهر و نیکی ام، دشمن بیارندم به پیش
علمی‌که من بنموده ام،ارثی بُد از اجداد خویش
یارب به کی بسپارمش،برنسل و براولاد خویش
ای نسل و ‌‌‌ای اولاد من، اشعارمن گیرید پیش
نیکی بُوَد میراث من،آن را نگهدارش به خویش
یک بچه گرگی گرخورَد درکودکی ازشیرمیش
هر چند قویتر می‌شود، دشمنتری گردد به میش
اولاد من میراث من ، نیکو بُوَد1 بر اهل خویش
از اهل من نَبْود2 کسی،گر راه بد گیرد به پیش
من فطرتم گرگی نَبُد ، راهی نکو بردم به پیش
مانند عقرب کی زدم ،از زهر خود بر خلق نیش
علم علی (ع)لازم بُوَد، سرمشق سازم بهر خویش
سرمشق خودبِستان بشر،از والی ومولای خویش
ترسم به مردم پی برن3نشناسن این اجداد خویش
همراه گمراهان رَوَن، سنگی زنن بر پای خویش
من در طریق زندگی، جهلی نیاوردم به پیش
هرچند جفا دیدم زِ کس،از غیر ویا اقوام خویش
حرفت حسن نیکو بگو،براهل وبر اولاد خویش
تا بلکه تأثیری توان، راهی نکو آرَد به پیش
٭٭٭
1- باشد 2- نباشد 3- دنبال رفتن – دنباله رو
حسن مصطفایی دهنوی

از پدر تا ترس از مذهب
برچسب ها auv+14 ,
بازدید : 725
شنبه 26 ارديبهشت 1399 زمان : 13:36

« چشمه ي فيض »
دایر دور جهان در تب و تاب4 است هنوز
همره علم علی(ع) رو به شتاب است هنوز
نام و علم و عملش ، در بَـرِ خلّاق جهان
پُـر فروغ است،چراغی زِ صواب5 است هنوز
از کتابات جهان ، علم علی(ع) زنده تر است
علمـش اسرار الهـی ، به کتاب است هنوز
علم و دانایـی او را ، همه بـشناخته اند
هر که نشناخته آن ، غرق عذاب است هنوز
دانش آموز جهان ، گر نَـبَرد پی به علی (ع)
گوشه دهر دنی ،در خور و خواب است هنوز
طوطی طبع مرا ، گر زِ علی(ع) علم بُـوَد
گویم آن علمِ علی(ع)،چون دُر ناب است هنوز
دُرِ دریای حقیقت ، به یقین بود علی (ع)
دُرِ دریای علی(ع) ، راه خوشاب است هنوز
خطبه‌هایی که علی(ع) ،خوانده به مخلوقِ خدا
نزد ارباب خرد ، نقل خطاب است هنوز
تیغ ملعون مرادی ، به علی(ع) ضربه بـزد
از همان ضربه ، دل شیعه کباب است هنوز
گوهـر معرفتـش را بـسپارید به دل
دل که بی معرفت از اوست، خراب است هنوز
فعل دانایی حق ، گر به علی(ع) نیست چرا
فعل هر دشمن او ، غیر صواب است هنوز
خلفاء دیگری بوده اند ، پیشتر زِ علی(ع)
سر آنها زِ عملشان ، زیر آب است هنوز
در خلافت چو علی(ع) کیست،کجا بود کسی
حکمش از حکم ، همانند نماز است هنوز
از ادب رو به تکامل شد و جویای عمل
درس علم و ادبـش رو به فراز است هنوز
علم امروزه بر آن علم علی(ع) پی بِبَرد
در میان علماء ، مثل چراغ است هنوز
ترک تازی و تک تازی و جنگیدن علم
زآن علم علی(ع) در تک و تاز است هنوز
در تک و تاز جهان ، علم به بحران برسد
بر سر علمِ علی(ع) ، قصه دراز است هنوز
علم بحران زده ايی را ، نـتوان علم شمرد
زآن ره علم علی(ع)، راه که باز است هنوز
در بَـرِ بینش و دانشگری و معرفتـش
دانش آموزان جهان ، رو به نیاز است هنوز
ای حسن علم علی(ع)،جاری در ملک خداست
جاری از چشمه فیض است و پُرآب است هنوز
٭٭٭
4- سوز و گداز – رنج و سوز 5-درست – راست
حسن مصطفایی دهنوی

با کمیل ام آشنا ساز ای علی
بازدید : 580
چهارشنبه 23 ارديبهشت 1399 زمان : 17:37

« زيور گوش »
خداوند دانا و فرهنگ و هوش
نگويد سخن ، تا نبودن خموش1
خدايي كه بر بندگان داد هوش
تو اي بنده در امر و نهيـَش بكوش
تو با كار نيكو ،به امرش بكوش
نگهدار ،آن امر و نهيـَش بگوش
خدايي كه بر بنده آرَد سروش2
سروش خفيـَش ، تو مخفي بـپوش
چو الهام يزدانـَت آيد به گوش
چه زيباس زيور كني بهر گوش
زِ زجر جهان ، بر نياور خروش
زِ زجر جهان، چشم دل را بپوش
عدو3 باش با دشمن و با عدوش
عدويش نـباشد ، بجز كور موش
دَم صبح و مغرب، برآور خروش
به تكبير و الله اكبر ، بكوش
زِ ستّاري اش ، جُرعه اي را بنوش
زِ لطف خودت،عيب خلقش بپوش
حسن از خدا ،گر تو داري سروش
به مخفي بگو ، بر نياور خروش
٭٭٭
1- ساكت- خاموش 2- آواز- نغمه- وحي 3- دشمن
حسن مصطفایی دهنوی

حضور معاون مجری دانه های روغنی وزارت جهاد کشاورزی در مرکز جهاد کشاورزی فولادلو
برچسب ها auv+14 ,

تعداد صفحات : 4

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی