(جـدایم کرده ای؛ عــید مرا برهم زدی؛ بـاشــد)
به روی زخـم زخمیبعد هر مرهم زدی بـاشــد
دعــــــــــــــــــــــای هفتم صحیفۀ سجادیه
من و مهتاب زیبا....« عادل حق »
علی(ع) به حق عادلس ،به راه حقهاديـَس
به معني راه حق ، علی (ع) چو استاديـَس
علی(ع)كه كارش حقس،به دين حق رونقس
به پيروان علی (ع) ، همين ره شاديـس
علی(ع) به حق محكمس ،حقيقتش مطلقس
علی (ع) كه حرفش همه ،به مثل بنياديـس1
علی (ع) و اولاد آن ، طريقشـان بر حقس
هرآنكه زآنها گريخت، زِ جهل و نادانيـس
علی (ع)كه با چشم خود، به حق به بيناييس
نمي توان گفتن آن ،برون از اين واديـس2
علی (ع) كه كارش حقس،براي من شاديس
از آنكه هر كار حق ، براي ارشاديـس
علی (ع) نه جبرس ،نه زور ،به راه بيناييـَس
علی (ع) به راه حقس ، به كار بنيادييـس
علی (ع)كه مرحب3 بكشت،به امر پيغمبرس
نه هر كه را كشت علی(ع)، زِ راه بيداديَـس
علی درست است و راست،به راستي ذاتيس
زِ نسل هاشـم بُوَد ، زِ ملك آباديـس
علی (ع)كه بنده ي حقس،عبادتش محققس
به راه طاعتس علی (ع) زِ ملت عباديـس
علی (ع) به باغ جهـان ، نهـال آباديـس
به باغ توحيد ما ، درخت شمشاديـس
علی (ع) به روز جزا ،برات4 هر كس بداد
زِ آتش قهـر حق ، برات آزاديـس
علی (ع) به فرمان حق ، اراده اش محكمس
به امر و فرمان حق ، اراده فولاديـس
علی (ع) كه جاميش ، زِ لعل و ميناييـس
حسن زِ جامش بنوش،كه لعل آن شاديـس
٭٭٭
1- اصل- ريشه 2- بيابان- طريقه- مذهب 3- سر لشكر يكي از قلعههاي خيبر 4- نامه – نوشته
حسن مصطفایی دهنوی
گنج قارون است عقل و حاتم طایی ست دل
دست و دلباز و بدون هیچ همتایی ست دل
بیرون مَرو از ثروت قارون خبری نیست
ارسال پیامک منطقه ای به شهر سن و جنسیت« حكم حقيقت »
بر راستی به روی زمینِ خدا ، قدم بزن
تا خلق این زمین ، بـتوانند قدم زدن
هر حاکمی به حکم خودش معتقد بود
خواهد طریق حکم خودش را رقم زدن
ای یاوران به روی زمین اعتبار نیست
آنها که حق بُدَن1،همه شان را ستم زدن
یارب چه چارهای بکنم من در این زمین
فرمان حاکم ، نتوانم که دَم زدن
ای یاوران به روی زمین تکیه گاه نیست
تا حکم حق به تکیه گهی ،تکیه بر زدن
میثم2 به حق و حكم حقيقت عمل نمود
در کوفه جسم آن به سرِ دار بر زدن
نام علی(ع) که حكم حقيقت از او بجاست
شمشیر زهر خورده به فرق علی (ع) زدن
اولاد آن علی(ع) همه بر حکم حق بُدَن
شمر و یزید بر همه تیغ ستم زدن
٭٭٭
1- بودند 2- ميثم تمار صحابه حضرت علي(ع)
حسن مصطفایی دهنوی
سوگ علی را یاعلی سر میکند
دل بود که از قافله ما را عقب انداخت...« لطف الله »
خدايا نعمت الله هس1،چرا وامانده در راهس
من آن را مستحق باشم،همان الطاف الله هس
خدا از حالم آگاهس ،مرا سدي كه در راهس
گناه و درد من سختس ، دوايش لطف الله هس
خدا از من گناهانس،به پيشت خوارو رسوا هس
گناه از خود چه ميدانم،اميدم بر لطفت آگاهس
خدا از ما كه آگاهس، زِ ما جُرم و گناهانس
يكي نامش رحيم است آن،يكي ديگركه رحمانس
خداهركس گنهكارس،به نزدت زشت وبد نامس
مرا با تو سر وكارس، خدا از حالم آگاهس
خداهركس كه خودخواهس،نداند خود كه گمراهس
دلش از كار خود شادس،خدا از كارش آگاهس
خدايا كار ما سختس،به مثل اينكه بد بختس
به نزدت سهل و آسانس، اگر بر ما تو را لطفس
خدايا هر كه بد بختس ،شكر گر بشكند تلخس
هرآن كاري كند سختس،مگرلطفت برآن قهرس
خدايا هركه خوشبختس،هرآن كاري كندعقلس
به هر راهي روَد اهلس،تو را با آن همين رحمس
خدايا هر كه نادانس ، چو آن گرگ بيابانس
چوپان را گوسفندانس، كز آن گرگي هراسانس
شبانِ2 گوسفندانس ، زِ گرگش ترس نقصانس
زِ جان گوسفندانس ، در آن ره گرم جولانس
وظايف جزء ايمانس ،به هـر چيزي نگهبانس
اعانت3 بر امانتـهـا ، يقينـاً رسـم انسـانس
خدايا هر چه انسانس،به كار خويش حيرانس
چو چوپان در بيابانس ، اسير دست گرگانس
كس اَر4 پابست ايمانس ،گرسنه بهر يك نانس
اسير دست شيطانس، اگر عقلش زِ رحمانس
دراين دنيا همين راهس،رهي سختس ودشوارس
در اين ره بسكه5 آزارس،بشر را بارِ سربارس
بشر ناشي در اين راهس،نه از معنايش آگاهس
نه اين ره صاف وهموارس،نه دست حق وِرا يارس
خدا دنيا كه بدكارس،همش ظلم است و آزارس
بشر درآن گرفتارس،كه را فتحي در اين كارس
هر آنكس نيك و هوشيارس،زِ دنيا غرق آزارس
اگر نيك و نكو كارس، چرا رسواي بازارس
خدايا هركه بدكارس،نه خوابست و نه بيدارس
نه كارش چون طبيبانس،نه از كارش پشيمانس
خدا هركس جفاكارس،به كار خويش استادس
نه كارش نيك بنيادس،نه كس از ظلمش آزادس
خدايا اين چه دنيايس، كجايش نيك آبادس
دل ما بر كجا شادس،همش نيرنگ و بيدادس
خدا هركس تبهكارس ، به نيكان گرم آزارس
چوسنگي بر سر راهس،به هرنيكست بدخواهس
خدا هركس تبهكارس ، نـمي داند تبهكارس
نكو كاري نـمي داند ، همي داند در آزارس
خدايا اين چه دنيايس، چه شيريني به ما دادس
به نقش بيستون بينـم ، هنوز آواز فرهادس
هرآن فردي كه غفّارس،هرآن كاري كه دشوارس
برايش سهل و آسانس ،اگر لطفش درآن كارس
حسن ، آنكس كه ستّارس، برايش كار آسانس
بـپوشد هر گُل و خارس، همين معناي ستّارس
٭٭٭
1- هست 2- چوپان 3- ياريگري- مدد 4- اگر 5- چه بسيار كه-چندانكه
حسن مصطفایی دهنوی
تعداد صفحات : 4